باسلام به دوستانی که به وبلاگم سرمیزنن .عزیزان من این وبلاگ رو برای عشقم محمد ساختم .وامیدوارم بتونم همسرخوبی براش باشم .راستش داستان آشنایی ما باهم ازطریق خانواده هابود که نه من تاحالا دیده بودمش نه محمدمنو دیده بود.ازتیرماه بودکه عاشقش شدم واین علاقه رو ازهمه پنهان کرده بودم حتی مامانم تااینکه سه شهریور اومدن خونمون واسه آشنایی ومن باوجوداینکه دوستش داشتم اصلا تصورشم نمیکردم یه روزی بیان برای خواستگاری من.ودوباره 28شهریورمصادف بودباولادت حضرت معصومه(روزدختر)امدن که من ومحمدحرفامونو بزنیم که هیچ وقت اونروزو فراموش نمیکنم وازاون روزبودکه من ومحمد باهم درارتباط بودیم البته خانواده هامون خبرداشتن!وقتی که به تفاهم رسیدم اونا برای خواستگاری رسمی درتاریخ 7مهرمصادف با شب ولادت امام رضا اومدن وما در26مهر(روز ازدواج) باهم عقد کردیم.همه این اتفاقااون قدر سریع افتادکه هنوز باورنمیشه که من الان همسرمحمد هستم
نظرات شما عزیزان:
|